Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


شبنشینها

هر چیزی که در آسمونا دنبالش میگردید

خدایا سلام

لازم به توضیح نیست

میدونی که دوست دارم

خشم آسمان

 


S A L I J O O N

 

 

خیلی زیاد

دوست دارم نه به خاطر رفتن به بهشت نه

به خاطر نرفتن به جهنم هم نیست که

دوست دارم چون سزاوار دوس داشتنی


S A L I J O O N

 

اگه شما را دوست نداشته باشم چه کسی را دوست داشته باشم

خدایا یه ماه مبارک دیگه آمد

 


S A L I J O O N

 

هر سال همش از این میترسم که مبادا به خاطر بیماری "دیابتم" منو به مهمونیت راه ندی

خدا جوون امسال قند خونم خیلی بال هستش

نکنه نتونم روزه بگیرم

نکنه منو به مهمونی بزرگت راه ندی

خدایا میدونم بنده خوبی براتون نیستم

ولی من بدم شما که خوبید

http://www.yjcphotos.ir/photos/Images/large/File_1959_36403.jpg

اصلا" من بد من کاهل نماز من ......

ببین خدا جوون اگر هم کار بدی کردم از روی دشمنی و نافرمانی نبوده

جوونی کردم گرفتار وسوسه شیطان و هوای نفس شدم

 


 

خدا جوون من بد هم که باشم یه هدیه از طرف شما درونم قرار گرفتهاونم دل هستش

بلاخره ما بدا هم دل داریم دیگه

خدایا یه وقت نگید که حق ندارم بیام مهمونیتون

تصاویری زیبا از شب های قدر

همینجوری دلم از این دنیای سراسر ریا و گناه و نامردی گرفته

اگر شما هم منو از مهمونیتون بیرون کنی ....

تصاویری زیبا از شب های قدر

نه نه نه اصلا" فکرشم آزارم میده

خدا جوون کمکم کن

تصاویری زیبا از شب های قدر

 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت22:3توسط شبنشین | |

 

راستی؛ هیچ وقت ازخودت پرسیدی :

قیمت یه روز زندگی چنده؟

 

!!!!!!!!!!!!!!!

تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم

از

زمین و زمان شاکی هستیم

که از زندگی خیری ندیدیم!



 

تا حالا ازخودتون پرسیدید:

قیمت یه روز بارونی چنده؟

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟

 

حاضری برای بو کردن یه بنفشه ي وحشی

 

توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟

پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

 


 


ولی اینم می دونی که حتی نصف روز هم که شده

 

 بشینی به

 

گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی

بوته هاش ازت پول نمی گیرن!

 


 

 

 

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟

شده از خودت بپرسی

 

چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟

 

اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟

 

ابرها را می گم

 

برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟

 

چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟

 

بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟

 

چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟

 

چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

اینها ماهانه پول می گیرن یا قراردادی کار می کنه؟

 


 

تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی

تا حالا شده از خدا بپرسی :

قیمت یه دست سالم چنده؟

یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟

چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!

قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

 


خیلی خنده داره نه؟

و خیلی سوال ها مثل این که شاید

به ذهن

هیچ کدوممون نرسه ...

 

 

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز

 

یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن

 

زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟

 

چی خیال کردی؟

 

پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!

 

 


 

اینا همه لطفه،

همه نعمته که جنابعالی

یه حساب

حق و حقوق خودت می ذاری

 

تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه

 

همه رو آنی ازت پس بگیره.

 

آ ن خدا رو می گم ...

همون اوستاکریمی که رحمتش رو بروی

 

هیچ بنده ای نمی بنده

پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...

 


 

 

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟

 

قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟

 

چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟

 

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو،

 

بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم

اون وقت می فهمی که چرا داری


تو این دنیا وول می خوری!

 


 

 

پروردگارا ،

 


 

آرامش را همچون دانه های برف ،


 

آرام و بی صدا

 

به سرزمین قلب

 

کسانی که برایم عزیزند ،

 

بباران . . .

من كي هستم؟



آپلود سنتر عکس رایگان

 

 منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش ...

اشک هایت را با دست های خودت پاک کن

+نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت1:42توسط شبنشین | |

دلم تنگ است دلم میسوزد از داغی که میسوزد

نه دیداری   نه بیداری    نه دستی از یر یاری

مرا آشفته میدارد

چنین آشفته بازاری

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

+نوشته شده در جمعه 23 تير 1391برچسب:,ساعت11:24توسط شبنشین | |

 

 

 

 

 

 

شعر باران,شعرباران,شعر بارانی,شعر بارانی

شعر باران


خيلي وقته ديگه بارون نزده

رنگ عشق به اين خيابون نزده

خيلي وقته ابري پرپر نشده

دل آسمون سبك تر نشده

مه سرد رو تن پنجره ها

مثل بغض توي سينه ي منه

ابر چشمام پر اشكه اي خدا

وقتشه دوباره بارون بزنه

خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده

قلبم از دوري تو بد جوري دلتنگ شده

بعد تو هيچ چيزي دوست داشتني نيست

كوه غصه از دلم رفتني نيست

حرف عشق تو رو من با كي بگم؟

همه حرفها كه آخه گفتني نيست

خيلي وقته كه دلم براي تو تنگ شده

قلبم از دوري تو بدجوري دلتنگ شده

 

 

***************شعر باران**************

 

 

شعر باران

 

وای ؛ باران باران

شیشه ی پنجره را بَاران شست.

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پرمرغان نگاهم را شست.

«حمید مصدق»

 

 

شعر باران,شعرباران,شعر بارانی,شعر بارانی

 

***************شعر باران**************

 

 

شعر باران

 

كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را

شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران كه می بارد شما را تر كند

 

 

***************شعر باران**************

 

شعر باران


شعر: دیشب باران قرار با پنجره داشت

دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟

 

 

***************شعر باران**************

 

 

شعر باران


مي توان در قاب خيس پنجره

چك چك آواز باران را شنيد

مي توان دلتنگي يك ابر را

در بلور قطره ها بر شيشه ديد

مي توان لبريز شد از قطره ها

مهربان و بي ريا و ساده بود

مي توان با واژه هاي تازه تر

مثل ابري شعر باران را سرود

مي توان در زير باران گام زد

لحظه هاي تازه اي آغاز كرد

پاك شد در چشمه هاي آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد.

 

 

 

 

شعر باران,شعرباران,شعر بارانی,شعر بارانی

 

***************شعر باران**************

 

 

شعر باران

 

یک حس عجیب ، یک غزل ، بارانی

غمهای بزرگ یک بغل ، بارانی

هر روز به روی ریل بی تابی ها

درگیر هزار و یک شتل ، بارانی

از کودکیش چقدر دور است اما

عاشق شدنش چه بی محل ، بارانی

ای کوچه ی خاطرات ، من هم بازی

گرگم به هوا ، اتل متل ، بارانی

یک ظهر صدای شیشه ی همسایه

با شیطنت حسن کچل ، بارانی

بعد از  گذر تمام  آنها  امروز

آلوده  به  ذهن  مبتذل  ، بارانی

 

 

***************شعر باران**************

 

 

شعر باران (کودکانه)

 

شعر / فصل باران

چتر سفيد و قرمز

زرد و بنفش و آبي

مثل شكوفه هاي

سيب و به وگلابي

روي سربچه هاست

تو راه كودكستان

تو فصل پاييز شده

مدرسه ها گلستان

بارون مياد جَرجَر

تو كوچه و خيابون

شر شر آب مي خونه

رسيده فصل بارون

 

 

شعر باران,شعرباران,شعر بارانی,شعر بارانی

***************شعر باران**************

 

 

شعر باران (کودکانه)

 

وقتي بارون مي*ياد خيس مي*شن آجرا تو كوچه*ها

مي*پيچه توي كوچه خيال ما، بوي خاطره*ها

خداي بارون تو آسمون، درست مي*كنه رنگين*كمون

كبوترها بال و پرزنون پرمي*كشن سوي آسمون

خداي بارون تو آسمون درست مي*كنه رنگين*كمون

+نوشته شده در جمعه 23 تير 1391برچسب:,ساعت11:18توسط شبنشین | |

 

چیزی برای ترسیدن نیست
تنها باد است
که سر به شرق چرخانده؛
تنها ماییم:
پدرت: تندر،
مادرت: باران.

 

 

http://eebatou.files.wordpress.com/2008/08/6a00d8341bf6f553ef00e54f5024ef8834-640wi.jpg

 

 

 

 

 

 

در سرزمین آبها
با ماه ای چون قارچ
بژ رنگ و نمناک ؛
کُنده درختان غرقه شده
و مرغانی بلندبالا
که شنا می کنند.

 

 

http://kakiiee.unblog.fr/files/2008/08/solitude.jpg

 

 

 

 

 

 

جایی که خزه
می روید
بر تمام سطوح درختان
و سایه ات
سایه ی تو نیست؛
بازتاب توست.

 

 

http://andrewharnack.com/wp-content/uploads/2009/12/david-winston-solitude1.jpg

 

 

 

 

 

پدر و مادر حقیقی ات
ناپدید می شوند
وقتی پرده می پوشاند
در را.

 

 

http://up.vatandownload.com/images/o41arz5llrnnd281qu5m.jpg

 

 

 

 

 

 

ما آن دیگرانیم،
کسانی از زیر برکه
که خاموش
کنار تخت تو می ایستیم
با سرهایی از جنس تاریکی.
باید بیاییم و بپوشانیم ات
با جامه ی پشمین سرخ
با اشکها و پچپچه های دوردست مان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

http://ahange-del.persianblog.ir/

 

 

 

 

 

 

تو در آغوش باران
- ننوی خنک خواب ات-
تکان می خوری

 

 

 

 

 

 

 

آنگاه که ما
مادر و پدر شبانه ات،
انتظار می کشیم
با دستانی سرد و
فروغی مرده،
در می یابیم
که تنها سایه هایی لرزانیم
فروافتاده از یک شمع،
در این پژواک
که تو
بیست سال دیگر
خواهی شنید.

 

+نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت17:7توسط شبنشین | |